• وبلاگ : بامن بمان...
  • يادداشت : مرا اميد وصال تو زنده ميدارد....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مجنون 
    مدت هاست چيزي نمي نويسي.چرا بخش نظراتت رو بستي حتما توهم ديگه حوصله هيچکس رو نداري .وقتي ديدم نوشتي بالاخره ازهم جدا شديد ديگه نميخواستم به وبلاگت سربزنم که ديگه از غصه تو داغ قديمم تازه نشه فکر ميکردم تو برخلاف من مبارزه ميکني.
    راستش هفته پيش بالاخره جوابمو داد.گفت مياد ديدنم وقتي ديدمش شکسته شده بود.خيلي ساکت وآروم حتي يه لبخندم نزد هرچي گفتم انگار با مجسمه حرف ميزدم انقدرکه ميخواستم عين قديما سرش دادبزنم باهاش قهر کنم دلم ميخواست نازمو بکشه حرفاي قشنگ بزنه منم خودمو لوس کنم ولي فقط گفت بايد برم از ديدنت خوشحال شدم.دوباره جوابمو نميده فقط بهم يه پيامک داد و نوشت به سراغ من اگر ميايي نرم وآهسته بيا که ترک خورده ترک خورده ترک خورده چيني نازک دلم.من خيلي خوب باهاش صحبت کردم ولي نميدونم چرا اينو برام نوشت.منم مثل تو کلي خاطره شيرين دارم که فکرنکنم مثلشو ديگه پيداکنم.اگه احساس گناه نميکردم بخاطررفتارگذشتم شايد ميتونستم فراموش کنم ولي هرکاري ميکنم نميشه.خدابهت صبربده
    پاسخ

    سلام برام دعا كن اين جدايي داره منو داغون كرده...... خودمم نفهميدم چي شد ك رفت.....